جدول جو
جدول جو

معنی صاحب هوس - جستجوی لغت در جدول جو

صاحب هوس
(حِ هََ وَ)
بوالهوس. بلهوس. دارای هوس. آنکه به هوای دل رود:
اینجا شکری هست که چندین مگسانند
یا بوالعجبی کاین همه صاحب هوسانند.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صاحب همت
تصویر صاحب همت
دارای عزم و اراده، دارای همت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب نفس
تصویر صاحب نفس
آنکه نفسی گیرا دارد، کسی که دعایش اجابت می شود، برای مثال با زنده دلان نشین و صاحب نفسان / حق دشمن خود مکن به تدبیر خسان (سعدی - لغت نامه - صاحب نفس)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب هنر
تصویر صاحب هنر
هنرمند، هنرور، برای مثال اگر هست مرد از هنر بهره ور / هنر خود بگوید نه صاحب هنر (سعدی۱ - ۱۵۶)
فرهنگ فارسی عمید
(حِ هَُ نَ)
هنرمند. هنرور. دارای هنر:
بی هنر را دیدن صاحب هنر
نیش بر دل میزند چون کژدمی.
سعدی.
اگر هست مرد از هنر بهره ور
هنر خود بگوید نه صاحب هنر.
سعدی.
زبان در دهان ای خردمند چیست
کلید در گنج صاحب هنر.
سعدی.
ورجوع به هنر شود
لغت نامه دهخدا
(حِ هَِ مْ مَ)
صاحب عزم. دارای اراده: و صاحب همت روشن رأی را گفت معانی کم نیاید. (کلیله و دمنه). و رجوع به همت شود
لغت نامه دهخدا
(حِ نَ فَ)
مستجاب الدعوه. آنکه دم او را اثری است:
با زنده دلان نشین وصاحب نفسان
حق دشمن خود مکن به تدبیر خسان.
سعدی.
آنانکه شب آرام نگیرند ز فکرت
چون صبح پدید است که صاحب نفسانند.
سعدی
لغت نامه دهخدا
دارنده حس، آن که احساس باطنی قوی دارد، آن که حس خیر خواهی نسبت به هم نوع دارد
فرهنگ لغت هوشیار